این موضع فکری با این پیشفرض تقویت میشد که مجموعۀ ارزشها، آرمانها و ضوابطی که در طیّ قرون و اعصار شکل گرفته بود حال به نحو قابل اطمینانی تثبیت شده و به صورت جزئی از اجزای طبیعت انسان در آمده است و فقط میبایستی به وسیلۀ تعلیم و تربیت اصلاح و از طریق قانونگذاری تقویت شود. رهآورد اخلاقی گذشته صرفاً این بود: بشر به میراثی بطلانناپذیر دست یافته و دیگر نیازی به دخالت دین ندارد. البتّه افراد، گروهها و حتّی ملّتهای نافرمان همچنان تهدیدی برای نظم اجتماعی خواهند بود و میبایستی اصلاح شوند. مدنیّت جهانی که تمامی نیروهای تاریخ، بشریّت را برای دست یافتن به آن هدایت کرده است با الهام از برداشتهای غیر دینی از عالم هستی، به نحو مقاومتناپذیری در حال نُضج گرفتن است. سعادت مردم نتیجۀ طبیعی بهداشت بهتر، تغذیۀ بهتر، آموزش بهتر و شرایط زندگی بهتر خواهد بود — و دسترسی به این خواستهای مسلّماً دلپذیر، برای جامعهای که همِّ خود را مجدّانه به جستجوی آنها معطوف داشته بود اکنون امکانپذیر مینمود.