نگاهی به سرنوشت آنچه جهانیان آن را توسعۀ اجتماعی و اقتصادی نامیدهاند شکّی باقی نگذاشته است که حتّی آرمانگراترین انگیزهها نمیتواند نارساییهای بنیادین مکتب مادّهگرایی را اصلاح کند.فکر "توسعه و عمران" که به دنبال هرج و مرج جنگ جهانی دوم به وجود آمد به مراتب بزرگترین و بلندپروازانهترین پروژۀ جهانشمول بود که نوع بشر تا آن زمان بدان دست زده بود. انگیزۀ بشردوستانۀ این پروژه با سرمایههای عظیم مادّی و فنّیای که در آن به کار رفت برابری میکرد. اینک پس از گذشت پنجاه سال ضمن اذعان به برخی از دستآوردهای چشمگیری که توسعه به بار آورده حاصل کلّی آن اقدامِ پُردامنه را حتّی بر حسب معیارهای خودش باید شکستی مأیوسکننده به شمار آورد. کوشش دستهجمعی مزبور که با آمال و آرزوهایی متعالی آغاز شده بود نه تنها شکاف بین قشر نازکی از خانوادۀ بشری را که از رفاه مادّی ناشی از پدیدۀ تجدّد برخوردار است و بقیّۀ انسانها یعنی آن تودۀ کثیری که با فقر و درماندگی دست به گریباناند، کمتر نکرده بلکه آن را به ژرفایی عمیق تبدیل نموده است.