علاوه بر سرخوردگی بشریّت از وعدههای مکتب ماتریالیسم، نیروی دگرگونکنندۀ دیگری که تصوّرات نادرستی از واقعیّت را که بشر به قرن بیست و یکم آورده بیاعتبار میسازد، یکپارچه شدن کرۀ زمین است. این نیرو در سادهترین سطح به شکل پیشرفتهایی در تکنولوژیِ ارتباطات درمیآید که امکانات وسیعی را برای برقراری روابط متقابل بین جوامع گوناگونِ جهان به وجود میآورد. به موازات تسهیل مبادلات فردی و اجتماعی، دسترسی همگانی به اطّلاعات موجب گردیده که دانش انباشته شده در طیّ قرون و اعصار که تا دوران اخیر تنها در اختیار طبقۀ ممتاز جامعه بود به تملّکِ تمامی خانوادۀ بشری، فارغ از ملّیّت، نژاد یا فرهنگ، درآید. با وجود همۀ نابرابریهای فاحشی که جریان یکپارچه شدن عالم به آنها استمرار میبخشد و در حقیقت آنها را تشدید میکند، هیچ ناظر مطّلعی نمیتواند نقش فعّال آن را در برانگیختن بازاندیشی در بارۀ واقعیّتی که از این تغییرات به وجود آمده انکار نماید. در اثر این بازنگری، نه تنها مراجع قدیم و قویمی چون دین و اخلاقیّات، بلکه حکومت، دانشگاه، تجارت، رسانههای گروهی و به نحو روزافزونی نظریّات علمی نیز زیر سؤال برده شدهاند.