غیر ممکن است بتوان تصوّر نمود که تا چه حدّ تاریخ صد و پنجاه سال گذشتۀ جهان میتوانست متفاوت باشد اگر آن گروه از رهبران جهان که مخاطب پیام حضرت بهاءالله قرار گرفتند اندکی در بارۀ مفهوم حقیقتی که در کُنه تعالیم اخلاقی آن مربّی عالم انسانی نهفته بود و خود نیز مدّعی محترم شمردن آن بودند میاندیشیدند. آنچه که برای یک فرد بهائی مسلّم است اینست که به رغم قصور آن رهبران، تغییرات و تحوّلاتی که در پیام حضرت بهاءالله وعده داده شده به نحو مقاومتناپذیری در حال وقوع است. مردم جهان از فرهنگهای گوناگون از طریق کشفیّات مشترک و به بهای تحمّل سختیهای مشترک در برابر این حقیقت قرار گرفتهاند که همه از یک تبارند، حقیقتی که در زیر پوستهای نازک از تفاوتهای تصوّریِ هویّت پنهان است. این ادراک و احساس که در واقع سکنۀ زمین "همه اوراق یک شجر"[4] هستند، چه با مخالفت سرسختانۀ بعضی از جوامع رو به رو شود و چه مورد استقبال جوامع دیگری به منظور رها شدن از محدودیّتهای بیمعنی و خفقانآور قرار گیرد، به تدریج به صورت میزانی برای سنجش کوششهای جمعی تثبیت خواهد شد.