در واقع هر مرحلۀ جدید از سیر تکاملیِ ظهور حقایق روحانی، در زمان و در انبوهی از تصاویر و تفاسیر ظاهری و تحت الّلفظی منجمد گردید و تفاسیری که بسیاری از آنها از فرهنگهایی که خود از نظر اخلاقی منسوخ بودند اقتباس شد. مفاهیمی چون رستاخیز جسمانی، بهشتی آکنده از لذایذ نفسانی، تناسخ، خوارق عاداتِ وحدت وجودی و نظایر آنها، به رغم ارزشی که در مراحل اوّلیّۀ تکاملِ ادراک بشری داشتهاند، در عصری که کرۀ زمین به معنی واقعیِ کلمه تبدیل به یک وطن شده و انسانها باید بیاموزند که خود را شهروند این وطن واحد بدانند، دیوارهای جدایی و اختلاف بنا میکنند. در این فحوا است که دلیل شدّت انذارات حضرت بهاءالله را در بارۀ موانعی که علمای قشری دینی در راه جویندگان حقیقت ایجاد میکنند، بهتر میتوان درک کرد: "یا معشر العلمآء لا تزنوا کتاب الله بما عندکم من القواعد و العلوم انّه لقسطاس الحقّ بین الخلق. *"[28] حضرت بهاءالله در مکتوبی خطاب به پاپ پی نهم او را پند میدهد به اینکه خداوند در این یوم آنچه را که در دین ابدی است "خزن ... فی اواعی العدل و القی فی النّار ما ینبغی لها. §"[29]