همۀ آیینهای بزرگ به تلویح و معمولاً به تصریح به توالی ظهورات الهی اشارت دارند. یکی از قدیمترین و روشنترین این اشارات را در "بهگود گیتا" میخوانیم: "گرچه من از زادن و مردن فارغم، گرچه من خدای کائناتم، چیره بر طبیعت خود به نیروی ’مایا‘ی خویش در میان مردم آیم. آنجا که نیکوکاری از رونق برافتد و تبهکاری بالا گیرد من در قالب تن مجسّم شوم و در میان مردم آیم تا اساس خیر نگهبانی کنم و بنیاد شرّ براندازم. من در هر دور پيدا آيم تا آيين راستى برقرار سازمª."[41] این داستان مهیّج ادامهدار ساختار اصلی کتاب عهد عتیق را تشکیل میدهد، کتابی که ابواب متوالیاش نه تنها رسالت حضرت ابراهیم و حضرت موسی "که خداوند او را رو به رو شناخته¨"[42]، بلکه رسالت سلسلۀ انبیای کِهتری را نیز بازگو میکند که کاری را که آن پیامبران اولو العزم آغاز کرده بودند ترویج و تحکیم بخشیدند. به همین ترتیب هیچ نظرپردازیِ بحثانگیز و عجیب و غریب در بارۀ ماهیّت واقعی حضرت مسیح، نمیتوانست رسالت آن حضرت را از اثرات دگرگونکنندهای که امر حضرت ابراهیم و حضرت موسی بر مسیر تمدّن عالم گذاشته بود جدا سازد. حضرت مسیح خود انذار میفرماید که این او نیست که کسانی را که پیامش را انکار میکنند نکوهش خواهد کرد بلکه "موسی است که بر او امیدوار هستید. زیرا اگر موسی را تصدیق میکردید مرا نیز تصدیق میکردید چونکه او در بارۀ من نوشته است.امّا چون نوشتههای او را تصدیق نمیکنید پس چگونه سخنهای مرا قبول خواهید کرد."[43] با نزول قرآن مجید، مسئلۀ ادامۀ ظهورات الهی و توالی رسالت جنبۀ اصلی و محوری به خود میگیرد: "آمنّا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب ... و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النّبیّون من ربّهم.*"[44]