در سراسر قرون و اعصار، شکست بشر در مقابله با چالشهای این تسلیم، خود را به صورت بیوفایی نسبت به فرستادگان خدا و سرپیچی از تعالیم آنان همراه با پیامدهای ویرانکنندۀ آن نشان داده است.بررسی ماهیّت و تمهیدات عهد و میثاق خاصّی که حضرت بهاءالله به وسیلۀ آن موفّق به حفظ وحدت نفوسی شده است که به عرفان مقامش فائز و به خدمت نوایایش قیام کردهاند از حوصلۀ این گفتار خارج است. کافی است که به لحن شدیدِ کلام آن حضرت در بارۀ نقض عمدی عهد و میثاقش از طرف کسانی که تظاهر به ایمان میکنند، توجّه شود: "ان الذّین غفلوا اولئک من اهل النّار عند ربّک العزیز المختار. §"[60] دلیل این شدّتِ خطاب واضح است. کمتر کسی است که از زیانهایی که از ارتکاب جرایم شناخته شدهای چون قتل، تجاوز جنسی یا کلاهبرداری بر بهبود اجتماعی وارد میشود و یا از لزوم اتّخاذ تدابیر جدّی از سوی اجتماع برای صیانتِ خود آگاه نباشد. امّا بهائیان در بارۀ انحرافی که اگر از آن جلوگیری نشود میتواند همان وسیلهای را که برای ایجاد وحدت جنبۀ اساسی دارد متزلزل سازد و به بیان صریح حضرت عبدالبهاء "تیشه بر ریشۀ شجرۀ مبارکه"[61] زند، چگونه باید بیاندیشند؟ این مسئله به مخالفت عقلانی یا حتّی ضعف اخلاقی ارتباط ندارد. بسیاری از مردم در برابر قبول هر گونه حاکمیّت مقاومت نشان میدهند و سرانجام خود را از موقعیّتی که قبول حاکمیّت را ایجاب میکند دور میسازند. نفوسی که به امر بهائی جذب شدهاند ولی به هر دلیلی تصمیم میگیرند آن را ترک کنند در اخذ این تصمیم کاملاً آزادند.